ضرس قاطع: قطعی و حتمی | مشغول الذمه: کسی که تعهد و دِین دارد. |
ملا نقطی (ملا لغتی نادرست است) | صحت آبگرم (ساعت آبگرم نادرست است) |
سپاسگزار | دست مریزاد: دستت درست، آفرین |
پیش غازی (بند باز) و معلق بازی | راجع به: درباره ی |
مُصَدّع اوقات: مزاحم وقت کسی شدن | کنج عزلت: گوشه نشینی، خانه نشینی |
مقهور: شکست خورده | قریحه: ذوق |
مُستأصل: درمانده | اِلتفات: توجه کردن |
اوان: زمان، هنگام | عُنفُوان: اول هر چیز |
زَفت: درشت | زُفت: تند و بی ارزش |
منصوب: نصب شده (آن مدیر به آن مقام منصوب شد.) | مَنسوب: نسبت داه شده (این جمله منسوب به سعدی است.) |
مَرهون: مدیون، بدهکار | مُصّر بودن: اصرار کننده، سمج |
تبحر داشتن: تسلط داشتن | طمأنینه: آرام گرفتن، آرامش |
فِسق و فُجور: بدکاری، عیاشی | سور و سات: تدارکات، ملزومات |
مِتاع: کالا، مال | مطاع: فرمانروا |
مذاق: طعم، مزه | مُتقَن: محکم، استوار |
خاسته: دستاورد | تشَتّت: پراکنده ساختن |
حِضانت: پرستاری، نگهداری | زجر: سختی ، آزار |
ضجر: دلتنگی، بی قراری | فراغ بال: آسوده خاطر |
حاذق: ماهر | ضیق: تنگ، محدود (ضیق وقت) |
عِجالتاً: اکنون، فعلا، فورا | ستَبر: بزرگ، فربه |
فراغ: آسودگی | فراق: جدایی – دوری |
فی البداهه: در آن واحد | مُزمِن: زمان برده |
تهدید | خوف |
هول و هراس | رعب و وحشت |
هل دادن: با فشار چیزی یا کسی را افکندن – تنه زدن | تساهل: ساده گرفتن و مدارا کردن، |
محجور: بازداشته شده و منع کرده شده | تسامح: نوعی کنار آمدن همراه با نرمی و بزرگواری |
تساهل: بخشش و بزرگواری | مذموم: نکوهیده – سرزنش شده |
طی کردن: پیمودن | تی: نوعی وسیله نظافت |
لفافه: پوشش | بغل: آغوش / کنار |
اِنحِطاط: فرو افتادن، پست شدن | تلق: ورق شفاف |
برهه: روزگار، مرحله (مثال: برهه حساس کنونی) | علیرغم: برخلاف میل و خواهش، به ناخواست |
مصر بودن: پا فشاری کردن | مسری: سرایت کننده، واگیر دار |
علی الخصوص: خصوصاً، به ویژه | مقال: گفتگو، گفتار، سخن |
فرقون یا فرغون هر دو درست هستند. اما فرقان یا فرغان اشتباه است | قر و غمزه یا غر و غمزه هر دو درست هستند. |
منضبط – انضباط – نظم | زغال و ذغال هر دو درست هستند. |
علی الحساب | لاشه متعفن |
مشمئز کننده: نامطلوب | علاف: معطل |
حوله و هوله هر دو درست هستند. | عاطل و باطل |
ارجحیت | مغلطه کردن |
ترک مراوده | صحت و سقم |
حاد | خزعبلات |
ناهار و نهار هر دو درست هستند. | ضایعه اسف بار |
تراز و طراز هر دو درست هستند. | اتراق و اطراق هر دو درست هستند. |
ضد و نقیض | ابهت |
جرأت | وسایط نقلیه و وسایل نقلیه |
حی و حاضر | عُرضه: توانایی |
غر زدن – غرولند | فارسی سلیس |
اذهان عمومی | جمله قصار |
حد و حصر | بالفطره |
طفره | اقصی نقاط جهان |
غرور جریحه دار | رتق و فتق امور |
قِسِر در رفتن | ذِله شدن |
مَظِنِه: تعرفه | غلتیدن |
غرض از مزاحمت | علی الخصوص |
فلاسک | هال خانه |
معذب | وهله |
اولویت | راجع به موضوع |
توجیه | ترجیح |